ملاقات با امام زمان (عج)

امام زمان(عج)،كشتي نجات
امروز جمعه 15 تیر 1403
تبليغات تبليغات

ارتباط با امام زمان (عج)

آیت الله بهجت

كجا رفتند كسانی كه با صاحب الزمان ارتباط داشتند؟ ما خود را بیچاره كرده ‎ایم كه قطع ارتباط نموده ‎ایم و گویا هیچ نداریم. آیا آن ها از ما فقیرتر بودند؟ اگر بفرمائید به آن حضرت دسترسی نداریم؟ جواب شما این است كه چرا به انجام واجبات و ترك محرّمات ملتزم نیستید، و او به همین از ما راضی است زیرا پرهیزگارترین مردم كسی است كه از كارهای حرام بپرهیزد. ترك واجبات و ارتكاب محرّمات، حجاب و نقاب دیدار ما از آن حضرت است.(1)

 

سیره عملی بزرگان در ارتباط و انس با امام زمان (عج)

علّامه سید مهدی بحرالعلوم(ره): این بزرگوار یكی از مشتاقان و ارادتمندان حقیقی حضرت ولی عصر(ع) بوده ‎اند، كه پیوسته متوسّل به آن حضرت می شدند.

ایشان در زمان تحصیل با میرزای قمی (ره) همدرس بودند و مرحوم میرزا می گوید: چون استعدادش زیاد نبود من غالباً درس ها را برای ایشان تقریر می كردم. بعد از اینكه من به ایران آمدم و چندسالی گذشت بار دیگر به زیارت عتبات عالیات موفّق شدم. در این زمان سید بحرالعلوم اشتهار علمی زیادی پیدا كرده بود و وقتی با ایشان ملاقات كردم، ایشان را دریای موّاجی از علم دیدم. وقتی سّر قضیه را از ایشان جویا شدم، در خلوت اینگونه برایم تعریف كردند:

«شبی به مسجد كوفه رفته بودم، دیدم آقایم حضرت ولی عصر(ع) مشغول عبادت است ایستادم و سلام كردم. جوابم را مرحمت فرمودند و دستور دادند پیش بروم. من كمی جلو رفتم ولی ادب كردم و جلوتر نرفتم. فرمودند: جلوتر بیا، پس چند قدمی جلوتر رفتم باز هم فرمودند: جلوتر بیا. و من نزدیك شدم تا آنكه او آغوش مهر گشود و مرا در بغل گرفت و به سینه مباركش چسبانید. در آن هنگام آنچه را خداوند متعال می خواست كه به قلب و سینه من سرازیر شود، سرازیر شد.»[2]

البته در موارد دیگری نیز عنایات حضرت (ع) شامل حال ایشان گردیده و موفق به زیارت حضرت شده ‎اند، كه ما به ذكر همین مورد اكتفاء می كنیم.[3]

 

صدوق

شیخ صدوق(ره):

شیخ طوسی و دیگران روایت كرده ‎اند كه: علی بن بابویه (ره) كه پدر شیخ صدوق (ره) و از علماء بود، عریضه ای خدمت حضرت ولی عصر (عج) نوشت و در آن از حضرت خواهش كرده بود كه دعا كنند خداوند فرزندی به ایشان عطا نماید. و این عریضه را توسط حسین بن روح (ره) ـ نائب خاص حضرت ـ خدمت آن وجود مقدس فرستاد. جواب آن را حضرت اینگونه مرقوم فرمودند: «برای تو دعا كردیم و خداوند به زودی دو فرزند نیكو كرامت فرماید». خداوند دو فرزند به نامهای «محمّد و حسین» به ایشان عنایت كرد كه«محمّد» معروف به شیخ صدوق و صاحب كتابهای بسیاری از جمله «من لا یحضره الفقیه» است. و «حسین» نیز بسیاری از فضلاء و محدثین از نسل ایشان بوجود آمده ‎اند. و شیخ صدوق پیوسته افتخار می كرد كه من به دعای حضرت مهدی (عج) متولد شده ‎ام.[4]

 

وضعیت‏حوزه‏های علمیه در زمان فقیه محقق مقدس اردبیلی(1)

مرحوم مقدس اردبیلی(ره):

سید میر علّام تفرشی از شاگردان ایشان می گوید: شبی در تاریكی استادم را دیدم كه به سمت حرم امیرمؤمنان (ع) آمدند در به روی ایشان باز شد، داخل رفتند و صدای مكالمه ‎ای را می شنیدم. بعد دوباره در باز شد بیرون آمدند و به سمت مسجد كوفه رفتند. من نیز ایشان را دنبال كردم.در آنجا نیز وارد محراب امیرالمومنین(ع) شدند و من صدای مكالمة مبهمی را شنیدم. در برگشت به سمت نجف ایشان متوجه من شدند. من ایشان را به امیرمؤمنان(ع) قسم دادم كه قضیه امشب چه بود. ایشان بعد از اینكه از من قول گرفت: این قضیه را تا آخر عمرشان برای كسی نگویم، فرمودند: بعضی مسائل مشكل برایم پیش آمده بود كه در حّل آنها متحیّر بودم. از این رو متوسّل به امیر مؤمنان شدم، ایشان مرا به فرزندشان حضرت مهدی (ع) كه امام زمان ماست ارجاع دادند و فرمودند: ایشان در مسجد كوفه ‎اند. به آنجا آمدم سؤال ها را جواب گرفتم و اكنون به نجف بر می گردم.[5]

 

میرزای شیرازی

آیة الله میرزای شیرازی (ره):

در زمانی كه استعمار انگلیس امتیاز انحصاری كشت و فروش توتون و تنباكو را در ایران بدست گرفت و قصد نفوذ و استعمار كشور را داشت، علماء در صدد مقابله بر آمدند. آیة الله سید محمد فشاركی نزد استادشان میرزای شیرازی بزرگ آمده و طی صحبت صریحی از ایشان می خواهند، بر علیه استعمار انگلیس قیام كرده و موضع شدیدی اتّخاذ نماید. حضرت آیة الله العظمی میرزای شیرازی نظری به ایشان افكنده می فرماید: «مدّتهاست كه در فكر آن بودم ودر این مدّت، جهات مختلف این فتوی را بررسی كردم تا اینكه دیروز به نتیجة نهائی رسیدم و امروز به سرداب مقدّس رفتم تا از مولایم امام زمان (ع) اجازة حكم بگیرم و آقا نیز اجازه فرمودند و قبل از آمدن شما حكم را نوشتم». و اینگونه بود كه ایشان حكم الهی خود را به این مضمون صادر كردند.«الیوم استعمال توتون و تنباكو بأیّ نحوكان، در حكم محاربة با امام زمان ـ سلام الله علیه ـ است.»وطومار استعمار را در كشور ایران با عنایت حضرت ولی عصر (عج) در آن زمان در هم پیچیدند.[6]

 

سید ابوالحسن اصفهانی

 

آیة الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی(ره): آیة الله بهجت (حفظه الله) فرمودند: «آقا سید ابوالحسن اصفهانی(ره) برای یكی از علماء سنّی مجلس فاتحه اقامه كرد. شخصی به ایشان اعتراض می‎كند كه چرا از سهم امام (ع) اینگونه مجالس را برگذار می كنید. ایشان به شخص معترض ورقة سبزی را نشان داده بود كه بنابر نقل، به خطّ و امضای حضرت غایب ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) بود و ایشان هم یقین كرده بود كه ورقه از جانب حضرت است كه به مرحوم سید اجازه داده بود كه: «سهم امام را در آنچه موجب اعتلای مذهب حق است صرف نماید.»[7]

 

 

 

آیت اللہ العظمی مرعشی نجفی

حضرت آیة الله العظمی مرعشی نجفی (ره):

بنابر آنچه در زندگینامة معظّم‎له ذكر شده، ایشان سه مرتبه موفق به تشرّف به خدمت حضرت شدند، كه ما در اینجا یك مورد را به طور اختصار ذكر می كنیم: «در ایّام تحصیل علوم دینی و فقه اهل بیت (ع) در نجف اشرف شوق زیاد جهت دیدار جمال مولایمان بقیة‎الله الاعظم (عج) داشتم. با خود عهد كردم كه چهل شب چهار‎شنبه پیاده به مسجد سهله بروم؛ به این نیّت كه جمال آقا صاحب الامر (علیه السلام) را زیارت و به این فوز بزرگ نائل شوم. تا 35 یا 36 شب چهارشنبه ادامه دادم، تصادفاً این شب، رفتنم از نجف به تأخیر افتاد و هوا ابری و بارانی بود. نزدیك مسجد سهله خندقی بود. هنگامی كه به آنجا رسیدم بر اثر تاریكی شب وحشت و ترس وجودِ مرا فرا گرفت... ناگهان صدای پائی از دنبال سر شنیدم كه بیشتر ترسیدم. برگشتم به عقب، سیّد عربی را با لباس اهل بادیه دیدم. نزدیك آمد و با صدای فصیح گفت: «ای سید، سلام علیكم» ترس و وحشت به كلی از وجودم رفت و تعجب آور بود كه در این تاریكی ایشان چگونه متوجّه سیادت من شد. به هر حال سخن گفته و می رفتیم. از من سؤال كرد: قصد كجا داری؟گفتم مسجد سهله. گفت: به چه جهت؟ گفتم: به قصد تشّرف زیارت ولی عصر (ع) مقداری كه رفتیم به مسجد زیدبن صوحان رسیدیم، داخل شده و نماز خواندیم و بعد از دعائی كه سیّد خواند كه كأن دیوار و سنگها با او دعا می خواندند انقلاب عجیبی در خودم احساس كردم كه از وصف آن عاجزم. بعد سیّد فرمود: تو گرسنه‎ ای و سه قرص نان و سه خیار سبز تازه در سفره داشت كه باهم خوردیم و من به این معنی منتقل نشدم كه در وسط زمستان خیار تازه از كجا آمده سپس داخل مسجد سهله شده ایشان اعمال مقامات را انجام دادند ومن هم تبعیت كردم و نماز مغرب و عشاء را هم به ایشان اقتدا نمودم... بعد به ایشان گفتم: چای و قهوه و یا دخانیات میل دارید؟ فرمودند: اینها از فضول زندگی است و ما از این فضولات دوریم»... بعد صحبتهائی بین آن بزرگوار و آقای مرعشی رّد و بدل می شود و آقا سفارشاتی به ایشان می كنند از جمله تأكید بر خواندن زیارت عاشوراء و قرائت قرآن. سپس آقای مرعشی به جهت حاجتی از مسجد بیرون رفته و به ذهنشان خطور میكند كه این بزرگوار كیستند؟ برمی گردد و دیگر آقارا نمی بیند و یقین می كند كه حجةبن ‎الحسن المهدی (ع) بوده ‎اند.»[8]

یكی دیگر از تشرفات ایشان در سامرّاء[9] در سرداب مقدّس بعد از اینكه چند شب در آنجا بیتوته كرده و به حضرت متوسل می شوند، رخ می دهد و تشرف دیگر در مسیر رفتن به امامزاده سید محمد (ع) حاصل می گردد.[10]

 

آیت الله سید علی قاضی طباطبایی

حضرت آیة الله قاضی(ره):

آقا سیّد هاشم حدّاد فرموده اند: «حضرت آقا ]آیة الله قاضی[ خیلی در گفتارشان و در قیام و قعودشان و به طور كلی در مواقع تغییر از حالتی به حالت دیگر خصوص كلمة «یا صاحب الزمان» را بر زبان جاری می‎كردند. یك روز یك نفر از ایشان پرسید: آیا شما خدمت حضرت ولیّ عصر ارواحنافداه مشرّف شده ‎اید؟

فرمودند: كور است هر چشمی كه صبح از خواب بیدار شود ودر اوّلین نظر نگاهش به امام زمان (عج)نیفتد.»[11]

ادأب و عادت ایشان در تربیت شاگردان بر این بوده كه در ابتدا احادیث مربوط به غیبت و ظهور ولی عصر (عج) را برای آنها تدریس می ‎فرمودند.[12]

مرحوم علامه طباطبائی نقل كرده ‎اند كه: «مرحوم قاضی می‎فرمود، در روایت است وقتی حضرت قائم ظهور می‎كند و یاران ایشان گِرد او جمع می شوند حضرت به آنها مطلبی می گوید كه همه گرد عالم متفرّق می شوند و چون دارای طّی ‎الارض هستند همه جا را تفحص كرده، درمی یابند كه غیر از ایشان كسی دارای ولایت مطلقة الهیه نیست، به مكه بر می گردند و با ایشان بیعت میكنند. آنگاه ایشان فرمودند: آن كلمه ای راكه حضرت به یاران خویش می گوید و متفرق می شوند من می‎دانم كه چیست.» و این سخن بلندی است كه مرحوم قاضی (ره) فرمودند.[13]

 

توسّل به حضرت مهدی (عج)جهت شهریة طلاب: بارها پیش آمده، كه وجوهات به جهت شهریة طلاب به دست مراجع نرسیده وآن بزرگواران و یا نمایندة آنها با توسّل به محضر ولی عصر (ع) به طور معجزه آسا، پول مورد نیاز را دریافت كرده ‎اند. از جمله اینكه موقعی چند ماه شهریة طلاب نمی‎رسد و پولی در اختیار حاج شیخ عبدالكریم حائری (ره) نبوده و متوسّل به ولی عصر (عج) می شوند بعد از ظهری، آقای گلپایگانی در خواب می شنوند كه منادی ندا می كند: به آشیخ عبدالكریم ‎بگویند كه از گریه ‎های امام زمان (ع) وجوه متوجه قم شد. بعد كه به حاج شیخ میگویند، ایشان می فرماید: یك نفر آمده و تقبّل كرده هرماه شهریة طلاب را بدهد.[14] در قضیة دیگر حضرت آیة الله گلپایگانی فرموده بودند: در زمان حاج شیخ عبدالكریم ، طلبه‎ ها از مقسّم شهریة ایشان آشیخ محمّد تقی بافقی درخواست عبای زمستانی می كنند. او با حاج شیخ در میان می گذارد، حاج شیخ می فرماید: از كجا بیاورم. بالاخره آقای بافقی می گوید من به جمكران می روم و از امام زمان می‎گیرم. شب جمعه‎ ای به جمكران رفته متوسّل به حضرت می‎شوند و فردا خدمت حاج شیخ آمده می‎گوید: آقا وعده دادند چهارصد عبا به تعداد طلاب مرحمت نمایند. و روز شنبه یكی از تجاّر چهار‎صد عبا می‎آورد و بین طلاب تقسیم می‎گردد.[15]

 

حضرت آیت الله سید رضا بهاءالدینی

حضرت آیة الله العظمی بهاءالدینی (ره):

حجةالاسلام حیدری كاشانی در كتاب سیری در آفاق اینگونه نقل كرده ‎اند: «آنچه خود از دو لب مبارك حضرت آیة الله بهاءالدینی(ره) شنیدم، این بود كه فرمودند: ‌مدّت شصت سال بود كه ما آرزوی زیارت حضرت را داشتیم یك روز در حال نقاهت و كسالت در این اطاق خوابیده بودم یك مرتبه آقا از در اطاق دیگر وارد شد.سلام محكمی به من كرد آن‎چنان سلامی كه در مدت شصت سال كسی چنین سلامی به ما نكرده بود . و آن قدر گیج شدیم كه نفهمیدیم جواب سلام را دادیم یا نه. آقا تبسّمی كرد و احوالپرسی و از آن در خارج شد.»[16]

یكی دیگر از شاگردان ایشان می گوید: «‌مدّتی بود آقا در قنوت نماز‎ها تغییر رویه داده و به جای دعاهای مرسوم، دعای فرج حضرت ولی عصر (عج) «اللّهم كن لولیّك الحجة بن الحسن(ع)...» را می خواندند . وقتی در فرصت مناسبی علت را از ایشان جویا شدیم، فرمودند: «‌حضرت پیغام دادند در قنوت به‎ من دعا كنید.» [17]

این بود چند نمونه از ارتباط سربازان حضرت ولی عصر (عج) با مولای خویش و توجه و عنایت آن وجود مقدّس به عاشقان حقیقی خود، به امید اینكه ما نیز مورد عنایات و توجهات خاص آن حضرت قرار بگیریم ان شاء الله.

 

نویسنده: مهدی رحیمی با تلخیص

تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان


پی نوشت ها:

[1] در محضر آیت الله العظمی بهجت (حفظه الله) ـ ص361 ، محمد حسین رخشاد؛ مؤسسه فرهنگی سماء

[2] . نجم الثاقب ـ ص473 (باتلخیص)، میرزا حسین نوری (ره)، انتشارات آستان مقدس صاحب الزمان (عج)

[3] . همان/ صفحات 474 /478

[4] . عنایات حضرت مهدی (ع) به علماء و طلاب ، ص263 ، محمد رضا باقی اصفهانی

[5] . نجم الثاقب (همان) ص454

[6] . عنایت حضرت مهدی (ع) به علماء و طلاب ـ ص48

[7] . در محضر آیة الله العظمی بهجت(حفظه الله) ـ ص281

[8] . شیفتگان حضرت مهدی (عج) ـ ج 1 ـ ص 130، احمد قاضی زاهدی گلپایگانی، نشر حاذق /قم /ششم /آذر 1376

[9] . همان / ص139

[10] همان /ص135

[11] . اسوة عارفان: (گفته ها و ناگفته ها دربارة مرحوم قاضی(ره)) ص109 ـ صادق حسن زاده، محمودطیار مراغی

[12] . همان ص172

[13] . مهر تابان ـ ص226 ـ علامه سید حسین حسینی طهرانی – انتشارات باقرالعلوم / اول / دورة علوم و معارف اسلام (بی تا)

[14] . شیفتگان حضرت مهدی (عج) ج1 ـ ص125

[15] . همان ص223

[16] . سیری در آفاق ـ(زندگینامة حضرت آیة الله العظمی بهاالدینی (ره)) ـ ص375ـ حسین حیدری كاشانی

[17] . حاج آقا رضا بهاء الدینی، آیت بصیرت / ص107 ، سید حسن شفیعی، چاپ قدس، اول / 1375

 

آخرين ارسالي هاي انجمن

امام زمان(عج)،كشتي نجات

 

بخش ششم از سلسله مقالات غربت یار:

  امام عصر عليه السلام كشتي نجات‌اند . كشتي نجات راه مي افتد و گوشه گوشه‌ي درياي متلاطم را مي‌كاود . هر قدمي را به دقت مي نگرد ، از سويي مرتباً اعلام مي كند كه براي نجات آمده است .حال اگر غريقي در حال فرو رفتن در گرداب باشد و موج‌ها او را احاطه كرده باشند و در همان حال كشتي نجات را در كنار خود ببيند چه بايد بكند ؟ آيا اگر خود فريادي نزند و ناخدا را به ياري نطلبد شايسته‌ي ملامت نيست؟ آيا اگر به جاي پيوستن به كشتي نجات ، در جهت مخالف شنا كند و از سپردن خود به منجي سر باز زند ، كار او را غير عاقلانه نمي شمرند.

بخش ششم از سلسله مقالات غربت یار:

  امام عصر عليه السلام كشتي نجات‌اند . كشتي نجات راه مي افتد و گوشه گوشه‌ي درياي متلاطم را مي‌كاود . هر قدمي را به دقت مي نگرد ، از سويي مرتباً اعلام مي كند كه براي نجات آمده است .حال اگر غريقي در حال فرو رفتن در گرداب باشد و موج‌ها او را احاطه كرده باشند و در همان حال كشتي نجات را در كنار خود ببيند چه بايد بكند ؟ آيا اگر خود فريادي نزند و ناخدا را به ياري نطلبد شايسته‌ي ملامت نيست؟ آيا اگر به جاي پيوستن به كشتي نجات ، در جهت مخالف شنا كند و از سپردن خود به منجي سر باز زند ، كار او را غير عاقلانه نمي شمرند .

 

29.jpg 

 

امام عصر عليه السلام و اجدادشان فرياد زده‌اند كه : نحن سُفُن النجاه(1) (‌ما كشتي نجاتيم ) و پاي حرفشان هم ايستاده‌اند . در اين وانفساي دنيا و خصوصا دراين عصر نکبت بار، غصه آلود و حيرت خيز غيبت، ما در انواع گرداب ها و ورطه ها گرفتار شده ايم. اين گرفتاري ها از تنگناهاي مادي گرفته تا بلاها و امراض معنوي و روحي ما در بر گرفته اند. چنان که دير نيست آب از سرمان بگذرد و اميد نجات يافتنمان از بين برود.

اما متاسفانه دست روي دست گذاشته ايم و به مولايمان، به کشتي نجاتمان التجا نمي کنيم. همه گونه تلاشي مي کنيم، در خانه ي هر کس و ناکسي را مي زنيم، از هر دوست و آشنايي کمک مي طلبيم، اما آنجا که بايد برويم نمي رويم. براي تربيت ديني فرزندانمان به انواع روش ها مي آويزيم، براي اصلاح فساد زدگي ها به هر راه حلي دست مي زنيم، اما حواسمان به اين نيست که اگر فرزندمان امام زمان شناس شود، ديگر براي نماز خواندن نياز به اجبار و کنترل ندارد، براي کنترل نگاهش نياز به تذکر ما نيست و... .

اگر جوان ما با لطف و عطوفت مولايش عجين شود و طعم محبت او ار بچشد. ديگر محال است لذت رضايت او از خودش را با هيچ لذت شهوي معاوضه کند. اگر دختر و پير ما با امامش انس بگيرد و شيريني مناجات را با صدها ساعت گوش سپردن به موسيقي حرام معامله نمايد.

درد اينجاست که ما با معلول ها مبارزه مي کنيم، اما اگر به علت ها باز گرديم، مي بينيم که زير ساخت و زير بناي روحي درست، قطعا نتايج صحيح به دنبال خواهد داشت و چه زير بنايي محکم تر و مطمئن تر از تقويت محبت بچه ها به امامشان؟! چه سپري بهتر از آشنا کردن آنان با مولايشان و از آن طرف سپردن آنها به دست صاحبشان؟!

ما اين چنين نکرده ايم و نمي کنيم، ما در حال غرقيم اما حتي همين زحمت را به خود نمي دهيم که پنجه از ميان غرقاب بيرون کنيم و دستگير را به ياوري بخواهيم. در استغاثه هايمان به ندرت مي شود که با سوز و گداز باشيم، و طبيعي است که با اين کسالت و تصنع که داريم به ما توجه نکنند. از اين کشتي نجات خود کناره گزيده ايم. يا سر خود را به زير آب فرو برده ايم و يا گاه در جهت مخالف آمد او فرار کرده ايم و اين گونه است که سفينه ي نجات ما غريب مانده است.

 

شاهد امت

خداوند امام را شاهد امت قرار داده است. علم امام به ما، به گونه اي است که لحظه اي از او غايب نيستيم، گويي همواره چشم او نگران ماست و توجه او ما را مي پايد و از ما مراقبت مي کند. به راستي اگر کودکي خردسال به تنهايي نظاره گر رفتار و اعمال ما باشد، آيا حالمان با زمان تنهايي تفاوت نمي کند؟ آيا براي نگاه کردن او حساب باز نمي کنيم و به خاطر حيا از دست از يک سري کارها نمی داريم؟ حال اگر اين فرد ناظر، بزرگسال باشد آيا حريمي که حفظ مي کنيم و رعايت هايي که داريم مرتبه ي بالاتر و فراتري نمي يابد؟! اگر اين فرد، مرجع تقليد يا امام معصوم باشد چطور!؟

امام صادق عليه السلام امر فرموده اند:

فاحضرونا جميعا(2) (همه ي ما را حاضر بدانيد)

اگر فرضا به اين توصيه حضرت صادق عليه السلام عمل کرديم، به چه نتيجه اي دست خواهيم يافت؟ به خاطر اين که امام مي بيندمان آيا ديگر طرف گناه مي رويم؟ آيا باز هم در مقابل مشتبهات بي محابا عمل مي کنيم؟ آيا معصيت را کنار نمي گذاريم؟ آيا نمازهاي با توجه تري نمي خوانيم؟

شکر عملي اين وصف امام عصر عليه السلام به اين است که براي ايشان در حرکات و سکناتمان حساب باز کنيم و به گونه اي رفتار کنيم که در هر لحظه انگار در کنار ايشان و در محضر ايشان هستيم.

نکته ي ديگر در شکر عملي وصف شاهد بودن، اين است که زيارت آن حضرت را ترک نکنيم. هيچ اشکالي ندارد اگر بعد از نمازهاي واجب، با يک «السلام عليک يا صاحب الزمان» ساده به ايشان عرض ارادت کنيم. بد نيست اگر شب ها قبل از خفتن و صبح ها پس از برخاستن، سلامي خدمت آن سرور عرضه بداريم و از ايشان طلب برکت و گدايي رحمت کنيم.

خدا شاهد است که او مي بيند، او چشمي باز دارد و گوشي به آواز. اگر فردي قدمي برايش بردارد يا لطفي در حقش بکند يا محبتي خرج او نمايد و ساعتي و عمري را در راه او صرف کند، ممکن نيست بي پاسخ بماند. امام عادتش احسان است و خوي و خلقش از کرامت و بزرگواري وجود سرشته است.

بزرگي مي گفت يکي از راه هاي مؤثر و تجربه شده ي تقويت محبت امام عصر عليه السلام اين است که با خود تصميم بگيريم يک هفته به خاطر گل وجود ايشان گناه نکنيم و هر بار موقعيت گناهي پيش آمد به خود تلقين کنيم که به خاطر ايشان و محبت آن بزرگوار طرف گناه نمي رويم. مي فرمود: «خدا مي داند که پس از هفته اي به واسطه ي اين خودداري چه موج محبتي در دل ما ايجاد خواهد شد! و قهرا ادامه آن حالت، محبت را به اوج خواهد رساند.

حال که چنين نيستيم و بسياري حتي نمي دانند که امام نظاره گر اعمالشان است، آنها هم که مي دانند چندان بهتر از ديگران عمل نکرده اند. درست است که يک سري رعايت ها و تقيدات در ميان قشر متدين وجود دارد،‌ اما آيا همه ي آنها به نحو احسن به وظيقه ي خود عمل کرده اند و آيا متناسب با امکانات و نعمت هايي که امام عصر عليه السلام در اختيار ايشان گذارده به شکر ايشان پرداخته اند؟ آيا ديگراني که اصولا خبري از امام عصر عليه السلام ندارند اگر همين محيط تربيتي و دارايي هاي معنوي را داشتند بهتر از ما عمل نمي کردند؟ اين نکته بسيار جاي تامل است و حقيقتا انسان را از اين که بخواهد خود را برتر از ديگران بداند باز مي دارد.

هر چه عطاي نعمت بيشتر باشد، هر چه معرفت ما نسبت به امام بالاتر رود، وظيفه اي که بر دوشمان خواهد آمد سنگين تر خواهد بود و اگر اين وظيفه ادا نشود کفر آن نعمت کرده ايم و اماممان غريب مانده است.

 

4.jpg 

 

غربت، دوري از اهل و ديار

معناي چهارم از غربت که شايد شايع ترين مفهوم آن باشد اين است که فرد از اهل و خانواده و وطن و مسکن خود فاصله بگيرد و در جايي که کسي نمی شناسدش قرار داشته باشد. چنين کسي در واقع عزلت نشين و گوشه گير شده و با کساني که تمايل و طلب دارد نمي تواند ارتباط داشته باشد. اين فرد در حقيقت از آنجا که دوست دارد در آن زيست کند دور مي افتد. نه کسي سراغش را مي گيرد و نه فردي را در آن غريب آباد مي شناسد، تا بتواند با همدمي او دردهاي دلش را آرام کند. چه حالي به انسان دست مي دهد، وقتي اين حديث امام صادق عليه السلام را مي شنود:

لابد لصاحب هذا الامر من غيبه و لا بد في غيبته من عزله و نعم المنزل الطيبه(3)

براي صاحب اين امر چاره اي نيست از غيبت و در غيبت او چاره اي نيست از عزلت [او] و چه خوب منزلگاهي است مدينه!

شهر مدينه، وطن امام عصر عليه السلام است و جايي که ايشان دوست مي دارند در آن منزل کنند و ساکن باشند. اما دريغ که امتحان و تقدير الهي اولا براي ايشان غيبت و نهاني را رقم زده است و به دنبال آن، باعث عزلت و کناره گيري ايشان از انسان ها شده و طبيعي است که اين عزلت به دنبال خود حسي غريب خواهد آورد.

بياييد خودمان را جاي آن حضرت بگذاريم! شخص اولي خلقت باشي، همه ي آفرينش را براي تو ايجاد کرده باشند، برگزيده ترين موجود عالمی باشي و در عين حال دستت بسته باشد. و مجبور باشي روزگارت را در گوشه ي عزلت بگذراني. درد و غم به جانت خراش بگذارد، بغض راه حنجره ات را ببندد، اما کسي را پيدا نکني که با او در ميان بگذاري. خود آن حضرت چنين فرموده اند:

ان ابي عهد الي ان لا اوطن من الارض الا اقصاها و اخفاها(4)

پدرم عليه السلام با من پيمان بست که در زمين وطن نگزينم مگر در دورترين و مخفي ترين [جاي آن].

با اينکه خداوند مي تواند ولي خود را از شر نامردمان حفظ کند، بدون اينکه در دور دست ها ساکنش نمايد، اما اين چنين اراده فرموده که آن حضرت، در دورترين و مخفي ترين مواطن ساکن باشند تا دست نامردمان به ايشان نرسد و شر شروران از وجود مبارکشان به دور باشد. با اينکه در روايات آمده که «امام عصر عليه السلام در ميان مردم دفت و آمد مي کنند، در بازارهاي ايشان راه مي روند و روي فرش هايشان قدم مي گذارند.»(5) اما محل اقامت ايشان در بيابان ها و صحراهاست و در ميان مردم، منزل ثابت و اقامتگاه دائمي ند ارند. اين است که غريب و دور از اهل و ديار مانده اند. قرن هاست که مشتاقان آن حضرت در محافل انس، گرد هم مي آيند و از ايشان گفت و شنود مي کنند، امام محبوب خود را در جمع خود نمي يابند و سر خود را در ميان نمي بينند. جاي خالي امام عصر عليه السلام خصوصا در ميان اهل معرفت کاملا مشهود است، اگر چه مولايشان به آنها سرکشي مي کند، اما همين که دائما با دوستان و مواليان خود ارتباط ديداري ندارد و نمي تواند با آنها زندگي کند، گواه اين است که ايشان غريب افتاده اند.

 

پی نوشتها :

(1)    بحارالانوار ، ج 1 ، ص337

(2)    غيبت نعماني، باب 8، ح 2.

(3)    غيبت نعماني، ص 188، باب 10، ح 41.

(4)    کمال الدين، ص 447.

(5)    بحار الانوار، ج 52، ص 154.

 

دسته بندي: دست نوشته,متن,
مطالب مرتبط :

ارسال نظر

کد امنیتی رفرش

تبلیغات Down

جایگاه تبلیغات دوستان
رایگان

مطالب تصادفي

مطالب پربازديد