ملاقات با امام زمان (عج)

۵۰ حکمت از نهج البلاغه امام علی علیه السلام
امروز جمعه 15 تیر 1403
تبليغات تبليغات

ارتباط با امام زمان (عج)

آیت الله بهجت

كجا رفتند كسانی كه با صاحب الزمان ارتباط داشتند؟ ما خود را بیچاره كرده ‎ایم كه قطع ارتباط نموده ‎ایم و گویا هیچ نداریم. آیا آن ها از ما فقیرتر بودند؟ اگر بفرمائید به آن حضرت دسترسی نداریم؟ جواب شما این است كه چرا به انجام واجبات و ترك محرّمات ملتزم نیستید، و او به همین از ما راضی است زیرا پرهیزگارترین مردم كسی است كه از كارهای حرام بپرهیزد. ترك واجبات و ارتكاب محرّمات، حجاب و نقاب دیدار ما از آن حضرت است.(1)

 

سیره عملی بزرگان در ارتباط و انس با امام زمان (عج)

علّامه سید مهدی بحرالعلوم(ره): این بزرگوار یكی از مشتاقان و ارادتمندان حقیقی حضرت ولی عصر(ع) بوده ‎اند، كه پیوسته متوسّل به آن حضرت می شدند.

ایشان در زمان تحصیل با میرزای قمی (ره) همدرس بودند و مرحوم میرزا می گوید: چون استعدادش زیاد نبود من غالباً درس ها را برای ایشان تقریر می كردم. بعد از اینكه من به ایران آمدم و چندسالی گذشت بار دیگر به زیارت عتبات عالیات موفّق شدم. در این زمان سید بحرالعلوم اشتهار علمی زیادی پیدا كرده بود و وقتی با ایشان ملاقات كردم، ایشان را دریای موّاجی از علم دیدم. وقتی سّر قضیه را از ایشان جویا شدم، در خلوت اینگونه برایم تعریف كردند:

«شبی به مسجد كوفه رفته بودم، دیدم آقایم حضرت ولی عصر(ع) مشغول عبادت است ایستادم و سلام كردم. جوابم را مرحمت فرمودند و دستور دادند پیش بروم. من كمی جلو رفتم ولی ادب كردم و جلوتر نرفتم. فرمودند: جلوتر بیا، پس چند قدمی جلوتر رفتم باز هم فرمودند: جلوتر بیا. و من نزدیك شدم تا آنكه او آغوش مهر گشود و مرا در بغل گرفت و به سینه مباركش چسبانید. در آن هنگام آنچه را خداوند متعال می خواست كه به قلب و سینه من سرازیر شود، سرازیر شد.»[2]

البته در موارد دیگری نیز عنایات حضرت (ع) شامل حال ایشان گردیده و موفق به زیارت حضرت شده ‎اند، كه ما به ذكر همین مورد اكتفاء می كنیم.[3]

 

صدوق

شیخ صدوق(ره):

شیخ طوسی و دیگران روایت كرده ‎اند كه: علی بن بابویه (ره) كه پدر شیخ صدوق (ره) و از علماء بود، عریضه ای خدمت حضرت ولی عصر (عج) نوشت و در آن از حضرت خواهش كرده بود كه دعا كنند خداوند فرزندی به ایشان عطا نماید. و این عریضه را توسط حسین بن روح (ره) ـ نائب خاص حضرت ـ خدمت آن وجود مقدس فرستاد. جواب آن را حضرت اینگونه مرقوم فرمودند: «برای تو دعا كردیم و خداوند به زودی دو فرزند نیكو كرامت فرماید». خداوند دو فرزند به نامهای «محمّد و حسین» به ایشان عنایت كرد كه«محمّد» معروف به شیخ صدوق و صاحب كتابهای بسیاری از جمله «من لا یحضره الفقیه» است. و «حسین» نیز بسیاری از فضلاء و محدثین از نسل ایشان بوجود آمده ‎اند. و شیخ صدوق پیوسته افتخار می كرد كه من به دعای حضرت مهدی (عج) متولد شده ‎ام.[4]

 

وضعیت‏حوزه‏های علمیه در زمان فقیه محقق مقدس اردبیلی(1)

مرحوم مقدس اردبیلی(ره):

سید میر علّام تفرشی از شاگردان ایشان می گوید: شبی در تاریكی استادم را دیدم كه به سمت حرم امیرمؤمنان (ع) آمدند در به روی ایشان باز شد، داخل رفتند و صدای مكالمه ‎ای را می شنیدم. بعد دوباره در باز شد بیرون آمدند و به سمت مسجد كوفه رفتند. من نیز ایشان را دنبال كردم.در آنجا نیز وارد محراب امیرالمومنین(ع) شدند و من صدای مكالمة مبهمی را شنیدم. در برگشت به سمت نجف ایشان متوجه من شدند. من ایشان را به امیرمؤمنان(ع) قسم دادم كه قضیه امشب چه بود. ایشان بعد از اینكه از من قول گرفت: این قضیه را تا آخر عمرشان برای كسی نگویم، فرمودند: بعضی مسائل مشكل برایم پیش آمده بود كه در حّل آنها متحیّر بودم. از این رو متوسّل به امیر مؤمنان شدم، ایشان مرا به فرزندشان حضرت مهدی (ع) كه امام زمان ماست ارجاع دادند و فرمودند: ایشان در مسجد كوفه ‎اند. به آنجا آمدم سؤال ها را جواب گرفتم و اكنون به نجف بر می گردم.[5]

 

میرزای شیرازی

آیة الله میرزای شیرازی (ره):

در زمانی كه استعمار انگلیس امتیاز انحصاری كشت و فروش توتون و تنباكو را در ایران بدست گرفت و قصد نفوذ و استعمار كشور را داشت، علماء در صدد مقابله بر آمدند. آیة الله سید محمد فشاركی نزد استادشان میرزای شیرازی بزرگ آمده و طی صحبت صریحی از ایشان می خواهند، بر علیه استعمار انگلیس قیام كرده و موضع شدیدی اتّخاذ نماید. حضرت آیة الله العظمی میرزای شیرازی نظری به ایشان افكنده می فرماید: «مدّتهاست كه در فكر آن بودم ودر این مدّت، جهات مختلف این فتوی را بررسی كردم تا اینكه دیروز به نتیجة نهائی رسیدم و امروز به سرداب مقدّس رفتم تا از مولایم امام زمان (ع) اجازة حكم بگیرم و آقا نیز اجازه فرمودند و قبل از آمدن شما حكم را نوشتم». و اینگونه بود كه ایشان حكم الهی خود را به این مضمون صادر كردند.«الیوم استعمال توتون و تنباكو بأیّ نحوكان، در حكم محاربة با امام زمان ـ سلام الله علیه ـ است.»وطومار استعمار را در كشور ایران با عنایت حضرت ولی عصر (عج) در آن زمان در هم پیچیدند.[6]

 

سید ابوالحسن اصفهانی

 

آیة الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی(ره): آیة الله بهجت (حفظه الله) فرمودند: «آقا سید ابوالحسن اصفهانی(ره) برای یكی از علماء سنّی مجلس فاتحه اقامه كرد. شخصی به ایشان اعتراض می‎كند كه چرا از سهم امام (ع) اینگونه مجالس را برگذار می كنید. ایشان به شخص معترض ورقة سبزی را نشان داده بود كه بنابر نقل، به خطّ و امضای حضرت غایب ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) بود و ایشان هم یقین كرده بود كه ورقه از جانب حضرت است كه به مرحوم سید اجازه داده بود كه: «سهم امام را در آنچه موجب اعتلای مذهب حق است صرف نماید.»[7]

 

 

 

آیت اللہ العظمی مرعشی نجفی

حضرت آیة الله العظمی مرعشی نجفی (ره):

بنابر آنچه در زندگینامة معظّم‎له ذكر شده، ایشان سه مرتبه موفق به تشرّف به خدمت حضرت شدند، كه ما در اینجا یك مورد را به طور اختصار ذكر می كنیم: «در ایّام تحصیل علوم دینی و فقه اهل بیت (ع) در نجف اشرف شوق زیاد جهت دیدار جمال مولایمان بقیة‎الله الاعظم (عج) داشتم. با خود عهد كردم كه چهل شب چهار‎شنبه پیاده به مسجد سهله بروم؛ به این نیّت كه جمال آقا صاحب الامر (علیه السلام) را زیارت و به این فوز بزرگ نائل شوم. تا 35 یا 36 شب چهارشنبه ادامه دادم، تصادفاً این شب، رفتنم از نجف به تأخیر افتاد و هوا ابری و بارانی بود. نزدیك مسجد سهله خندقی بود. هنگامی كه به آنجا رسیدم بر اثر تاریكی شب وحشت و ترس وجودِ مرا فرا گرفت... ناگهان صدای پائی از دنبال سر شنیدم كه بیشتر ترسیدم. برگشتم به عقب، سیّد عربی را با لباس اهل بادیه دیدم. نزدیك آمد و با صدای فصیح گفت: «ای سید، سلام علیكم» ترس و وحشت به كلی از وجودم رفت و تعجب آور بود كه در این تاریكی ایشان چگونه متوجّه سیادت من شد. به هر حال سخن گفته و می رفتیم. از من سؤال كرد: قصد كجا داری؟گفتم مسجد سهله. گفت: به چه جهت؟ گفتم: به قصد تشّرف زیارت ولی عصر (ع) مقداری كه رفتیم به مسجد زیدبن صوحان رسیدیم، داخل شده و نماز خواندیم و بعد از دعائی كه سیّد خواند كه كأن دیوار و سنگها با او دعا می خواندند انقلاب عجیبی در خودم احساس كردم كه از وصف آن عاجزم. بعد سیّد فرمود: تو گرسنه‎ ای و سه قرص نان و سه خیار سبز تازه در سفره داشت كه باهم خوردیم و من به این معنی منتقل نشدم كه در وسط زمستان خیار تازه از كجا آمده سپس داخل مسجد سهله شده ایشان اعمال مقامات را انجام دادند ومن هم تبعیت كردم و نماز مغرب و عشاء را هم به ایشان اقتدا نمودم... بعد به ایشان گفتم: چای و قهوه و یا دخانیات میل دارید؟ فرمودند: اینها از فضول زندگی است و ما از این فضولات دوریم»... بعد صحبتهائی بین آن بزرگوار و آقای مرعشی رّد و بدل می شود و آقا سفارشاتی به ایشان می كنند از جمله تأكید بر خواندن زیارت عاشوراء و قرائت قرآن. سپس آقای مرعشی به جهت حاجتی از مسجد بیرون رفته و به ذهنشان خطور میكند كه این بزرگوار كیستند؟ برمی گردد و دیگر آقارا نمی بیند و یقین می كند كه حجةبن ‎الحسن المهدی (ع) بوده ‎اند.»[8]

یكی دیگر از تشرفات ایشان در سامرّاء[9] در سرداب مقدّس بعد از اینكه چند شب در آنجا بیتوته كرده و به حضرت متوسل می شوند، رخ می دهد و تشرف دیگر در مسیر رفتن به امامزاده سید محمد (ع) حاصل می گردد.[10]

 

آیت الله سید علی قاضی طباطبایی

حضرت آیة الله قاضی(ره):

آقا سیّد هاشم حدّاد فرموده اند: «حضرت آقا ]آیة الله قاضی[ خیلی در گفتارشان و در قیام و قعودشان و به طور كلی در مواقع تغییر از حالتی به حالت دیگر خصوص كلمة «یا صاحب الزمان» را بر زبان جاری می‎كردند. یك روز یك نفر از ایشان پرسید: آیا شما خدمت حضرت ولیّ عصر ارواحنافداه مشرّف شده ‎اید؟

فرمودند: كور است هر چشمی كه صبح از خواب بیدار شود ودر اوّلین نظر نگاهش به امام زمان (عج)نیفتد.»[11]

ادأب و عادت ایشان در تربیت شاگردان بر این بوده كه در ابتدا احادیث مربوط به غیبت و ظهور ولی عصر (عج) را برای آنها تدریس می ‎فرمودند.[12]

مرحوم علامه طباطبائی نقل كرده ‎اند كه: «مرحوم قاضی می‎فرمود، در روایت است وقتی حضرت قائم ظهور می‎كند و یاران ایشان گِرد او جمع می شوند حضرت به آنها مطلبی می گوید كه همه گرد عالم متفرّق می شوند و چون دارای طّی ‎الارض هستند همه جا را تفحص كرده، درمی یابند كه غیر از ایشان كسی دارای ولایت مطلقة الهیه نیست، به مكه بر می گردند و با ایشان بیعت میكنند. آنگاه ایشان فرمودند: آن كلمه ای راكه حضرت به یاران خویش می گوید و متفرق می شوند من می‎دانم كه چیست.» و این سخن بلندی است كه مرحوم قاضی (ره) فرمودند.[13]

 

توسّل به حضرت مهدی (عج)جهت شهریة طلاب: بارها پیش آمده، كه وجوهات به جهت شهریة طلاب به دست مراجع نرسیده وآن بزرگواران و یا نمایندة آنها با توسّل به محضر ولی عصر (ع) به طور معجزه آسا، پول مورد نیاز را دریافت كرده ‎اند. از جمله اینكه موقعی چند ماه شهریة طلاب نمی‎رسد و پولی در اختیار حاج شیخ عبدالكریم حائری (ره) نبوده و متوسّل به ولی عصر (عج) می شوند بعد از ظهری، آقای گلپایگانی در خواب می شنوند كه منادی ندا می كند: به آشیخ عبدالكریم ‎بگویند كه از گریه ‎های امام زمان (ع) وجوه متوجه قم شد. بعد كه به حاج شیخ میگویند، ایشان می فرماید: یك نفر آمده و تقبّل كرده هرماه شهریة طلاب را بدهد.[14] در قضیة دیگر حضرت آیة الله گلپایگانی فرموده بودند: در زمان حاج شیخ عبدالكریم ، طلبه‎ ها از مقسّم شهریة ایشان آشیخ محمّد تقی بافقی درخواست عبای زمستانی می كنند. او با حاج شیخ در میان می گذارد، حاج شیخ می فرماید: از كجا بیاورم. بالاخره آقای بافقی می گوید من به جمكران می روم و از امام زمان می‎گیرم. شب جمعه‎ ای به جمكران رفته متوسّل به حضرت می‎شوند و فردا خدمت حاج شیخ آمده می‎گوید: آقا وعده دادند چهارصد عبا به تعداد طلاب مرحمت نمایند. و روز شنبه یكی از تجاّر چهار‎صد عبا می‎آورد و بین طلاب تقسیم می‎گردد.[15]

 

حضرت آیت الله سید رضا بهاءالدینی

حضرت آیة الله العظمی بهاءالدینی (ره):

حجةالاسلام حیدری كاشانی در كتاب سیری در آفاق اینگونه نقل كرده ‎اند: «آنچه خود از دو لب مبارك حضرت آیة الله بهاءالدینی(ره) شنیدم، این بود كه فرمودند: ‌مدّت شصت سال بود كه ما آرزوی زیارت حضرت را داشتیم یك روز در حال نقاهت و كسالت در این اطاق خوابیده بودم یك مرتبه آقا از در اطاق دیگر وارد شد.سلام محكمی به من كرد آن‎چنان سلامی كه در مدت شصت سال كسی چنین سلامی به ما نكرده بود . و آن قدر گیج شدیم كه نفهمیدیم جواب سلام را دادیم یا نه. آقا تبسّمی كرد و احوالپرسی و از آن در خارج شد.»[16]

یكی دیگر از شاگردان ایشان می گوید: «‌مدّتی بود آقا در قنوت نماز‎ها تغییر رویه داده و به جای دعاهای مرسوم، دعای فرج حضرت ولی عصر (عج) «اللّهم كن لولیّك الحجة بن الحسن(ع)...» را می خواندند . وقتی در فرصت مناسبی علت را از ایشان جویا شدیم، فرمودند: «‌حضرت پیغام دادند در قنوت به‎ من دعا كنید.» [17]

این بود چند نمونه از ارتباط سربازان حضرت ولی عصر (عج) با مولای خویش و توجه و عنایت آن وجود مقدّس به عاشقان حقیقی خود، به امید اینكه ما نیز مورد عنایات و توجهات خاص آن حضرت قرار بگیریم ان شاء الله.

 

نویسنده: مهدی رحیمی با تلخیص

تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان


پی نوشت ها:

[1] در محضر آیت الله العظمی بهجت (حفظه الله) ـ ص361 ، محمد حسین رخشاد؛ مؤسسه فرهنگی سماء

[2] . نجم الثاقب ـ ص473 (باتلخیص)، میرزا حسین نوری (ره)، انتشارات آستان مقدس صاحب الزمان (عج)

[3] . همان/ صفحات 474 /478

[4] . عنایات حضرت مهدی (ع) به علماء و طلاب ، ص263 ، محمد رضا باقی اصفهانی

[5] . نجم الثاقب (همان) ص454

[6] . عنایت حضرت مهدی (ع) به علماء و طلاب ـ ص48

[7] . در محضر آیة الله العظمی بهجت(حفظه الله) ـ ص281

[8] . شیفتگان حضرت مهدی (عج) ـ ج 1 ـ ص 130، احمد قاضی زاهدی گلپایگانی، نشر حاذق /قم /ششم /آذر 1376

[9] . همان / ص139

[10] همان /ص135

[11] . اسوة عارفان: (گفته ها و ناگفته ها دربارة مرحوم قاضی(ره)) ص109 ـ صادق حسن زاده، محمودطیار مراغی

[12] . همان ص172

[13] . مهر تابان ـ ص226 ـ علامه سید حسین حسینی طهرانی – انتشارات باقرالعلوم / اول / دورة علوم و معارف اسلام (بی تا)

[14] . شیفتگان حضرت مهدی (عج) ج1 ـ ص125

[15] . همان ص223

[16] . سیری در آفاق ـ(زندگینامة حضرت آیة الله العظمی بهاالدینی (ره)) ـ ص375ـ حسین حیدری كاشانی

[17] . حاج آقا رضا بهاء الدینی، آیت بصیرت / ص107 ، سید حسن شفیعی، چاپ قدس، اول / 1375

 

آخرين ارسالي هاي انجمن

۵۰ حکمت از نهج البلاغه امام علی علیه السلام

نهج البلاغه

برای خواندن ۵۰ حکمت از نهج البلاغه امام علی علیه السلام با ذکر یک صلوات به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

 

نهج البلاغه

 

«۵۰ حکمت از نهج البلاغه امام علی علیه السلام»

حکمت ۳۰۱
احتیاط در فرستادن پیک‏ها و نامه‏ها
(اجتماعى، سیاسى) و درود خدا بر او، فرمود: فرستاده تو بیانگر میزان عقل تو، و نامه تو گویاترین سخنگوى تو است
حکمت ۳۰۲
نیاز انسان به دعا
(معنوى) و درود خدا بر او، فرمود: آن کس که به شدّت گرفتار دردى است نیازش به دعا بیشتر از تندرستى است که از بلا در امان است نمى‏باشد.
حکمت ۳۰۳
ارزش دنیا دوستى
(اخلاقى، تربیتى) و درود خدا بر او، فرمود: مردم فرزندان دنیا هستند و هیچ کس را بر دوستى مادرش نمى‏توان سرزنش کرد.
حکمت ۳۰۴
ضرورت پاسخ دادن به درخواستها
(اخلاقى، اقتصادى) و درود خدا بر او، فرمود: نیازمندى که به تو روى آورده فرستاده خداست، کسى که از یارى او دریغ کند، از خدا دریغ کرده، و آن کس که به او بخشش کند، به خدا بخشیده است.
حکمت ۳۰۵
غیرتمندى و ترک زنا
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: غیرتمند هرگز زنا نمى‏کند.
حکمت ۳۰۶
نگهدارندگى أجل
(اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: اجل، نگهبان خوبى است.«»
مى‏گویم: معناى سخن امام این است که انسان بر کشته شدن فرزندان بردبارى مى‏کند امّا در غارت و ربوده شدن اموال بردبار نیست.)
حکمت ۳۰۷
مشکل مال غارت شده
(اقتصادى) و درود خدا بر او، فرمود: آدم داغدار مى‏خوابد، امّا مال غارت شده، نمى‏خوابد.
مى‏گویم: (معناى سخن امام علیه السّلام این است که انسان بر کشته شدن فرزندان بردبارى مى‏کند امّا در غارت و ربوده شدن اموال بردبار نیست).
حکمت ۳۰۸
ره آورد دوستى پدران
(اخلاق اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: دوستى میان پدران، سبب خویشاوندى فرزندان است، و خویشاوندى به دوستى نیازمندتر است از دوستى به خویشاوندى.
حکمت ۳۰۹
ارزش گمان مؤمن
(اخلاقى، معنوى) و درود خدا بر او، فرمود: از گمان مؤمنان بپرهیزید که خدا حق را بر زبان آنان قرار داده است.
حکمت ۳۱۰
ضرورت اطمینان به وعده‏هاى الهى
(اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: ایمان بنده‏اى درست نباشد جز آن که اعتماد او به آنچه در دست خداست بیشتر از آن باشد که در دست اوست.
حکمت ۳۱۱
نفرین امام علیه السّلام
(اعتقادى)

و درود خدا بر او، فرمود: (چون به شهر بصره رسید خواست انس بن مالک را به سوى طلحه و زبیر بفرستد تا آنچه از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم در باره آنان شنیده یادشان آورد، أنس، سر باز زد و گفت من آن سخن پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را فراموش کردم، فرمود)«» اگر دروغ مى‏گویى خداوند تو را به بیمارى برص (سفیدى روشن) دچار کند که عمّامه آن را نپوشاند.
(پس از نفرین امام (ع)، انس به بیمارى برص در سر و صورت دچار شد، که همواره نقاب مى‏زد)
حکمت ۳۱۲
روانشناسى عبادات
(علمى، عبادى) و درود خدا بر او، فرمود: دل‏ها را روى آوردن و نشاط، و پشت کردن و فرارى است، پس آنگاه که نشاط دارند آن را بر انجام مستحبّات وادارید، و آنگاه که پشت کرده بى‏نشاط است، به انجام واجبات قناعت کنید.
حکمت ۳۱۳
جامعیت قرآن
(علمى) و درود خدا بر او، فرمود: در قرآن اخبار گذشتگان، و آیندگان، و احکام مورد نیاز زندگى‏تان وجود دارد.
حکمت ۳۱۴
روش برخورد با متجاوز
(سیاسى، اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: سنگ را از همان جایى که دشمن پرت کرده، باز گردانید، که شر را جز شر پاسخى نیست.
حکمت ۳۱۵
روش نویسندگى
(علمى، هنرى) و درود خدا بر او، فرمود: (به نویسنده خود عبید اللّه بن ابى رافع دستور داد) در دوات، لیقه بینداز، نوک قلم را بلند گیر، میان سطرها فاصله بگذار، و حروف را نزدیک به یکدیگر بنویس، که این شیوه براى زیبایى خط بهتر است.
حکمت ۳۱۶
پیشوایى مؤمنان و تبهکاران
(اعتقادى، اقتصادى) و درود خدا بر او، فرمود: من پیشواى مؤمنان، و مال، پیشواى تبهکاران است.
مى‏گویم: (معناى سخن امام این است که مؤمنان از من پیروى مى‏کنند و بدکاران پیرو مال مى‏باشند آنگونه که زنبوران عسل از رئیس خود اطاعت دارند)
حکمت ۳۱۷
اختلاف مسلمین و انحراف یهودیان
(اعتقادى، سیاسى) و درود خدا بر او، فرمود: (شخصى یهودى به امام گفت: هنوز پیامبرتان را دفن نکرده، در باره‏اش اختلاف کردید، امام فرمود:) ما در باره آنچه که از او رسیده اختلاف کردیم، نه در خود او، امّا شما یهودیان، هنوز پاى شما پس از نجات از دریاى نیل خشک نشده بود که به پیامبرتان گفتید: «براى ما خدایى بساز، چنانکه بت پرستان خدایى دارند» و پیامبر شما گفت: «شما مردمى نادانید»
حکمت ۳۱۸
قاطعیت در مبارزات
(سیاسى، نظامى) و درود خدا بر او، فرمود: (از امام پرسیدند، با کدام نیرو بر حریفان خود پیروز شدى فرمود) کسى را ندیدم جز آن که مرا در شکست خود یارى مى‏داد
مى‏گویم: (امام به این نکته اشاره کرد که هیبت و ترس او در دل‏ها جاى مى‏گرفت)
حکمت ۳۱۹
ره‏آورد شوم تهیدستى
(اقتصادى)

و درود خدا بر او، فرمود: (به پسرش محمد حنفیه سفارش کرد) اى فرزند من از تهیدستى بر تو هراسناکم، از فقر به خدا پناه ببر، که همانا فقر، دین انسان را ناقص، و عقل را سرگردان، و عامل دشمنى«» است.
حکمت ۳۲۰
روش صحیح پرسیدن
(علمى) و درود خدا بر او، فرمود: (شخصى مسئله پیچیده‏اى سؤال کرد، فرمود) براى فهمیدن بپرس، نه براى آزار دادن، که نادان آموزش گیرنده، همانند داناست، و همانا داناى بى‏انصاف چون نادان بهانه جو است.
حکمت ۳۲۱
قاطعیت رهبرى در مشورت
(سیاسى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: (عبد اللّه بن عباس در مسئله‏اى نظر داد که امام آن را قبول نداشت و فرمود) بر تو است که رأى خود را به من بگویى، و من باید پیرامون آن بیندیشم، آنگاه اگر خلاف نظر تو فرمان دادم باید اطاعت کنى.«»
حکمت ۳۲۲
ضرورت تقویت روحیه مردم پس از جنگ
(سیاسى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: (وقتى امام از جنگ صفّین باز مى‏گشت به محلّه شبامیان«» رسید، آواز گریه زنان بر کشتگان جنگ را شنید، ناگاه حرب بن شرحبیل شبامى بزرگ قبیله شبامیان خدمت امام رسید به او فرمود) آیا آن گونه که مى‏شنوم، زنان شما بر شما چیره شده‏اند چرا آنان را از گریه و زارى باز نمى‏دارید (حرب پیاده و امام سوار بر اسب مى‏رفتند، به او فرمود) باز گرد، که پیاده رفتن رییس قبیله‏اى چون تو پشت سر من، موجب انحراف زمامدار و زبونى مؤمن است.
حکمت ۳۲۳
علل انحراف خوارج
(سیاسى، اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: (در جنگ نهروان هنگامى که از کنار کشتگان خوارج مى‏گذشت فرمود) بدا به حال شما آن که شما را فریب داد به شما زیان رساند. (پرسیدند چه کسى آنان را فریفت، اى امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود) شیطان گمراه کننده، و نفسى که به بدى فرمان مى‏دهد، آنان را با آرزوها مغرور ساخت، و راه گناه را بر ایشان آماده کرد، و به آنان وعده پیروزى داد، و سرانجام به آتش جهنّم گرفتارشان کرد.
حکمت ۳۲۴
خداترس در خلوتگاهها
(اعتقادى، اخلاقى، تربیتى) و درود خدا بر او، فرمود: از نافرمانى خدا در خلوت‏ها بپرهیزید، زیرا همان که گواه است، داورى کند.
حکمت ۳۲۵
اندوه عزاى محمد بن ابى بکر
(سیاسى) و درود خدا بر او، فرمود: (آنگاه که خبر کشته شدن محمد بن ابى بکر را به او دادند فرمود) همانا اندوه ما بر شهادت او، به اندازه شادى شامیان است، جز آن که از آنان یک دشمن، و از ما یک دوست کم شد.
حکمت ۳۲۶
مهلت پذیرش توبه
(معنوى) و درود خدا بر او، فرمود: عمرى که خدا از فرزند آدم پوزش را مى‏پذیرد شصت سال است.
حکمت ۳۲۷
پیروزیهاى دروغین
(سیاسى، اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: پیروز نشد آن کس که گناه بر او چیرگى یافت، و آن کس که با بدى پیروز شد شکست خورده است.

حکمت ۳۲۸
وظیفه سرمایه‏داران
(اقتصادى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: همانا خداى سبحان روزى فقراء را در اموال سرمایه‏داران قرار داده است، پس فقیرى گرسنه نمى‏ماند جز به کامیابى توانگران، و خداوند از آنان در باره گرسنگى گرسنگان خواهد پرسید.
حکمت ۳۲۹
بى‏نیازى از عذر خواهى
(اخلاق اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: بى‏نیازى از عذر خواهى، گرامى‏تر از عذر راستین است.
حکمت ۳۳۰
مسؤولیت نعمت‏ها
(اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: کمترین حق خدا بر عهده شما اینکه از نعمت‏هاى الهى در گناهان یارى نگیرید.
حکمت ۳۳۱
ارزش اطاعت و بندگى
(عبادى، اعتقادى) و درود خدا بر او، فرمود: خداى سبحان طاعت را غنیمت زیرکان قرار داد آنگاه که مردم ناتوان، کوتاهى کنند.
حکمت ۳۳۲
مسؤولیت رهبرى
(سیاسى) و درود خدا بر او، فرمود: حاکم اسلامى، پاسبان خدا در زمین اوست.
حکمت ۳۳۳
روانشناسى مؤمن
(علمى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: (در توصیف مؤمن فرمود) شادى مؤمن در چهره او، و اندوه وى در دلش پنهان است، سینه‏اش از هر چیزى فراخ‏تر، و نفس او از هر چیزى خوارتر است. برترى جویى را زشت، و ریاکارى را دشمن مى‏شمارد، اندوه او طولانى، و همّت او بلند است، سکوتش فراوان، و وقت او با کار گرفته است، شکرگزار و شکیبا و ژرف اندیش است. از کسى درخواست ندارد و نرم‏خو و فروتن است، نفس او از سنگ خارا سخت‏تر امّا در دیندارى از بنده خوارتر است.
حکمت ۳۳۴
یاد مرگ و آرزوها
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: اگر بنده خدا أجل و پایان کارش را مى‏دید، با آرزو و فریب آن دشمنى مى‏ورزید.
حکمت ۳۳۵
آفات اموال
(اقتصادى) و درود خدا بر او، فرمود: براى هر کسى در مال او دو شریک است: وارث، و حوادث.
حکمت ۳۳۶
مسؤولیت وعده دادن
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: کسى که چیزى از او خواسته‏اند تا وعده نداده آزاد است.
حکمت ۳۳۷
ضرورت عمل گرایى
(اخلاقى، تربیتى) و درود خدا بر او، فرمود: دعوت کننده بى‏عمل، چون تیر انداز بدون کمان است.
حکمت ۳۳۸
اقسام علم
(علمى) و درود خدا بر او، فرمود: علم دو گونه است: علم فطرى و علم اکتسابى، علم اکتسابى اگر هماهنگ با علم فطرى«» نباشد سودمند نخواهد بود.
حکمت ۳۳۹
قدرت و حاکمیت اندیشه
(سیاسى) و درود خدا بر او، فرمود: استوارى رأى با کسى است که قدرت و دارایى دارد، با روى آوردن قدرت،

روى آورد، و با پشت کردن آن روى بر تابد.
حکمت ۳۴۰
ارزش پاکدامنى و شکرگزارى
(اخلاقى، اقتصادى) و درود خدا بر او، فرمود: پاکدامنى زیور تهیدستى، و شکرگزارى زیور بى‏نیازى (ثروتمندى) است.
حکمت ۳۴۱
روز دردناک ظالم
(سیاسى) و درود خدا بر او، فرمود: روز انتقام گرفتن از ظالم سخت‏تر از ستمکارى بر مظلوم است.
حکمت ۳۴۲
راه بى‏نیازى
(اخلاق اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: برترین بى‏نیازى و دارایى، نومیدى است از آنچه در دست مردم است.
حکمت ۳۴۳

شناخت مردم و ضدّ ارزشها
(سیاسى، علمى) و درود خدا بر او، فرمود: گفتارها نگهدارى مى‏شود، و نهان‏ها آشکار، و هر کسى در گرو اعمال خویش است، و مردم گرفتار کمبودها و آفت‏هایند جز آن را که خدا نگهدارد، در خواست کنندگانشان مردم آزار، و پاسخگویان به زحمت و رنج دچارند، و آن کس که در اندیشه از همه برتر است با اندک خشنودى یا خشمى از رأى خود باز مى‏گردد. و آن کس که از همه استوارتر است از نیم نگاهى ناراحت شود یا کلمه‏اى او را دگرگون سازد.
حکمت ۳۴۴
ضرورت توجّه به فنا پذیرى دنیا
(اخلاقى، اقتصادى) و درود خدا بر او، فرمود: اى مردم از خدا بترسید، چه بسا آرزومندى که به آرزوى خود نرسید، و سازنده ساختمانى که در آن مسکن نکرد، و گرد آورنده‏اى که زود آنچه را گرد آورده رها خواهد کرد، شاید که از راه باطل گرد آورده، و یا حق دیگران را باز داشته، و با حرام به هم آمیخته، که گناهش بر گردن اوست، و با سنگینى بار گناه در مى‏گذرد، و با پشیمانى و حسرت به نزد خدا مى‏رود که: «در دنیا و آخرت زیان کرده و این است زیانکارى آشکار»
حکمت ۳۴۵
یکى از راههاى پاک ماندن
(معنوى) و درود خدا بر او، فرمود: دست نیافتن به گناه نوعى عصمت است.
حکمت ۳۴۶
مشکلات درخواست کردن
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: آبروى تو چون یخى جامد است که درخواست آن را قطره قطره آب مى‏کند، پس بنگر که آن را نزد چه کسى فرو مى‏ریزى.
حکمت ۳۴۷
جایگاه ستایش
(اخلاقى، اجتماعى) و درود خدا بر او، فرمود: ستودن بیش از آنچه که سزاوار است نوعى چاپلوسى، و کمتر از آن، درماندگى یا حسادت است.
حکمت ۳۴۸
سخت‏ترین گناه
(اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: سخت‏ترین گناه، آن که گناهکار آن را کوچک بشمارد.

حکمت ۳۴۹
الگوى انسان کامل
(اخلاقى، معنوى) و درود خدا بر او، فرمود: آن کس که در عیب خود بنگرد از عیب جویى دیگران باز ماند، و کسى که به روزى خدا خشنود باشد بر آنچه از دست رود اندوهگین نباشد، و کسى که شمشیر ستم بر کشد با آن کشته شود، و آن کس که در کارها خود را به رنج اندازد خود را هلاک سازد، و هر کس خود را در گردابهاى بلا افکند غرق گردد، و هر کس به جاهاى بد نام قدم گذاشت متّهم گردید. و کسى که زیاد سخن مى‏گوید زیاد هم اشتباه دارد، و هر کس که بسیار اشتباه کرد، شرم و حیاء او اندک است، و آن که شرم او اندک، پرهیزکارى او نیز اندک خواهد بود، و کسى که پرهیزکارى او اندک است دلش مرده، و آن که دلش مرده باشد. در آتش جهنّم سقوط خواهد کرد. و آن کس که زشتى‏هاى مردم را بنگرد، و آن را زشت بشمارد سپس همان زشتى‏ها را مرتکب شود، پس او احمق واقعى است. قناعت، مالى است که پایان نیابد، و آن کس که فراوان به یاد مرگ باشد در دنیا به اندک چیزى خشنود است، و هر کس بداند که گفتار او نیز از اعمال او به حساب مى‏آید جز به ضرورت سخن نگوید.
حکمت ۳۵۰
روانشناسى مردان ستمکار
(سیاسى، اجتماعى، اخلاقى) و درود خدا بر او، فرمود: مردم ستمکار را سه نشان است: با سرکشى به ما فوق خود ستم روا دارد، و به زیردستان خود با زور و چیرگى ستم مى‏کند، و ستمکاران را یارى مى‏دهد

نهج البلاغه

منبع:پایگاه فرهنگی مذهبی نوین فا

 

دسته بندي: کتاب ها ,فایل های Word,دست نوشته,متن,
مطالب مرتبط :

ارسال نظر

کد امنیتی رفرش

تبلیغات Down

جایگاه تبلیغات دوستان
رایگان

مطالب تصادفي

مطالب پربازديد